بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 43
کل بازدید : 354730
کل یادداشتها ها : 158
روزِ وصلِ دوستداران یاد باد یاد باد! آن روزگاران یاد باد!
کامم از تلخیِ غم چون زَهر گشت بانگ نوش شادخواران یاد باد
گرچه یاران فارغند از یاد من از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا کوشش آن حقگزاران یاد باد
گر چه صد رود است از چشمم روان زنده رود باغِ کاران یاد باد
راز حافظ بعد از این ناگفته ماند ای دریغا! رازداران یاد باد!
آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا :
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند، میگویند تنبل است!
اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند!
اگر جمعگرا باشد، میگویند بخیل است!
اگر ساکت و خاموش باشد میگویند لال است!!!
اگر زبانآوری کند، میگویند ورّاج و پرگوست ..!
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگویند ریاکاراست!!!
و اگر نکند میگویند کافراست و بیدین …..!!!
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز ازخداوند نباید ازکسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید ؛
اگر ماه بودم به هر جا که بودم
سراغ تو را از خدا می گرفتم
وگر سنگ بودم به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم .
اگر ماه بودی - به صد ناز - شاید
شبی بر لب بام من می نشستی
وگر سنگ بودی به هر جا که بودم
مرا می شکستی - مرا می شکستی !
شیشه ای می شکند ...یک نفر می پرسد... چرا شیشه شکست؟
مادری می گوید: شاید این رفع بلاست
یک نفر زمزمه کرد... باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد
شیشه پنجره را زود شکست
کاش امشب که دلم مثل آن شیشه مغرور شکست
عابری خنده کنان می آمد...تکه ای از آن را بر میداشت...
مرحمی بر دل تنگم می شد...اما امشب دیدم...
هیج کس هیچ نگفت,قصه ام را نشنید...
از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود...